نکیر ومنکر...خدای بایزید..


نقل است که مریدی شیخ بایزید بسطامی را به خواب دید

 

گفت:از نکیر و منکر چون رستی؟

 

گفت:چون ان عزیزان امدندوسوال کردند گفتم:

 

شما را از این سوال مقصودی بر نیاید به جهت انکه اگر گویم خدای من اوست

 

این سخن از من هیچ نبود.

 

لکن بازگردیدواز  وی بپرسید:

 

من او را کیم؟

 

انچه او گوید ان بود که اگر من صد بار بگویم

 

که خداوندم اوست

تا او مرا بنده ی خود نداند فایده ای نبود...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 27 فروردين 1390برچسب:,ساعت 22:27 توسط مهدی| |

کپی برداری بدون ذکر منبع غیر مجاز می باشد
www.sharghi.net & www.kafkon.com & www.naztarin.com